نقد فیلم بدو لولا بدو Run, Lola, Run اثر تام تیکور TOM TYKWER
بدو لولا بدوکارگردان و نویسنده فیلمنامه: تام تیکور TOM TYKWER
بازیگران: فرانکا پوتنته (“لولا”)، موریتز بلیبترو (مانی)، هربرت ناوپ (پدر “لولا”(
زمان: ۸۱ دقیقه
محصول: ۱۹۹۹ آلمان
خلاصه داستان:لولابر اثر تصادفی نتوانسته است به سر قراربا دوستش مانی برسد. مانی پولهایی را که باید به رئیس گانگسترش برساند، در مترو جاگذاشته و پولها نصیب مرد ولگردی شده است. او ۲۰ دقیقه وقت دارد تا خود را از مرگ برهاند یا ۱۰۰ هزار مارک یا مرگ.لولاشروع به دویدن می کند و ما در سه سناریوی مختلف، شاهد تقلای او برای رهایی مانی هستیم. در سناریوی اول، لولا پولی بدست نمی آورد وکشته میشود. در سناریوی دوم، لولا پولها را از بانک پدرش میرباید، آنها را به مانی میرساند و بعد مانی کشته می شود و در سناریوی سوم که به زعم کارگردان واقعیت اثر را تشکیل میدهد، لولابا پولی که در کازینو برنده می شود به مانی می رسد. از سویی مانی هم پولش را از مرد ولگرد گرفته است و در پایان لولا و مانی می مانند و ۱۰۰ هزار مارک..
تیتراژ اول فیلم:
تیتراژابتدای فیلم با حرکت پاندول ساعتی شروع می شودکه بعد از چند ثانیه می ایستد وسر دوربین به بالا می رود و صفحه ساعت را می بینیم که با وجود ایستادن پاندول کار می کند. نوع ساعت و شکل آن بی رحمی و خشونت زمان و ثانیه ها را در مناسبات ما نشان می دهد .پس از اینکه با شخصیتهای فیلم آشنا شدیم توپی به هوا پرتاب می شود و بازی آغاز می گردد .تدوین این قسمت همانند بازیهای ورزشی انجام شده است که ابتدا بازیکنان ( بازیگران ) را معرفی می کند و بعد نمایی از زمین و بعد ضربه اول و…بازی شروع می شود.
“بدو لولا بدو! “در سه اپیزود ساخته شده است، در واقع سه نسخه از حادثهای را نشان میدهد و از آن نوع فیلمهایی است که تا پایان نفس مخاطب را در سینه حبس میکند.
“لولا” گاهی با خشم و گاهی دیوانهوار میدود که تنها حرکت فیلم، نمیتواند انرژی و وضعیت او را بیان کند و آنجاست که فیلم، زبان انیمیشن را انتخاب میکند تا به ریتم سرعت بیشتری بدهد، و کل داستان بیست دقیقه دویدن “لولا”ست که سهبار بیان میشود، هر بار با اختلافهایی اندک و با انتخابهایی متفاوت که بر نتیجه تأثیر میگذارد و بر تقدیر و سرنوشت شخصیتها نیز اثرگذار است.
فیلم دارای خطوط زمانی موازی ایدهآل است. در واقع ما “لولا”ی دونده را میبینیم و حقیقت او را میپذیریم، ولواینکه در وسط خیابان بدود آنهم با چشمانی بسته. مردمی که “لولا” با آنها برخورد میکند در هر داستان متفاوتند. پیام این است که کوچکترین حادثهها میتوانند پیامدهای عظیمی بهدنبال داشته باشند.
“اما از ویژگیهای او این است که در پیادهروها و وسط خیابانها میدود بههمراه پرواز موهای قرمز روشناش، خالکوبیهایی هم در بدنش به چشم میآید و تلاشاش برای له کردن زمان با گامهایش. او عاشق “مانی” است و میخواهد “مانی” را از حماقتش رهایی بخشد. گاهی اوقات فیلم برای دقایقی متوقف میشود تا جزئیات واضح و روشن شود. بهعنوان مثال زمانیکه پدر پولدارش نمیپذیرد به “لولا” پول دهد به او میگوید که میخواهد خانه را ترک کند و با معشوقهاش ازدواج نماید، و بهطور قطع “لولا” را در چالشی پرتاب میکند: “من هرگز دختری شبیه تو نداشتم، تو نطفهی یک دیوانهای”. موردی که اینجا وجود دارد این است که “لولا” در دنیای آدمها و مهمتر از همه والدینی زندگی میکند که دنیای تبهکاران است آدمهای اطرافش که با او ارتباط نزدیکی دارند روابطی خارج از روابط زناشویی دارند یا باردارند یا خائن و یا قاچاقچی دارو
“مانی” هم سهمش را از دویدن میدهد. و قطعات گوناگون پازل مانندی وجود دارد شامل خردشدن ماشینها، زخمهای گلوله و یک حرکت کنایهآمیز فیلمهای قدیمی، جایی که مردانی، یک صفحهی شیشهای تخت و بزرگ را از وسط خیابان رد میکنند. “تیکور” همچنین بخشی را اضافه میکند تحتعنوان “فعلا و بعدا” به این صورت که او شخصیتهای فرعی را روی پردهی نمایش حذف میکند و تنها تعدادی فریمهای آنی تکاندهنده از خط زندگی از پیش تعیین شدهی آنها را بهکار میگیرد.
“بدو لولا بدو” در اصل یک فیلم است راجع به خویشتن، یک حلقهی بسته از سبک. فیلمهایی که راجع به شخصیتهای دونده است معمولا یک داستان خطی را دنبال میکنند (مثل فیلم فراری)، اما این یکی بهطور اساسی راجع به دویدن است و روشی که سکانسهای اکشن فیلم دارند زندگی و منطق خودشان را طی میکنند.
شخصیت لولا:
کاراکتر اصلی فیلم است که در طول فیلم شاهد تحول شخصیت و مصمم شدن او ( به تدریج ) برای رسیدن به هدف خود- کمک به مانی- می باشد.این اراده باعث عوض شدن سرنوشت دیگران می شود که به ترتیب سرانجام کسانی که لولا با آنها آشنا ست را در طول هر اپیزود می بینیم وسرنوشت بقیه کسانی که به صورت گزینشی در خیابان انتخاب شده اندرا به صورت عکسهای پشت سر هم مشاهده می کنیم . در هر اپیزود هر کدام از شخصیتها اتفاقات مختلفی را پشت سر می گذارند .
نماد اراده و میل و خواستن لولا جیغ هایی است که چند باری می کشد. زمانی که دیگران را سدی برای رسیدن به هدفش میبیند دیگر حاضر به کوتاه آمدن نیست .اولین باری که لولا جیغ می زند هنگام صحبت با مانی از پشت تلفن است بعد از جیغ صدای موسیقی قطع می شود ونماهایی ازعروسکهای لولا ، پنجره اتاق ، عکس آن دو و لاک پشتی که از کنار پای او به سرعت فرار می کند – با فرض اینکه کند و سریع رفتن لاک پشت خیلی با هم فرق داره – گویا وجهه ای غریب و ناآشنا از او دیده اند و لولا همان لولای همیشگی نیست. البته این مصمم بودن برای رسیدن به هدف در طی سه اپیزود افزایش می یابد. برای مثال لولا از همسایه پایینی و سگش می ترسد ولی در اپیزودآخر چنان مصمم شده است که از روی آنها می پردو وجواب پارس سگ را با پارس کردن می دهد .لولا برای رسیدن به هدف آنقدر جدی است که به چهره ای آشوب طلب تبدیل می شود و مناسبات و اخلاقیات اجتماع را زیر پا می گذارد . در جایی سوپر مارکت و در جایی بانک پدرش را می زند و ….
نمایی از فیلم از بالای میدان بزرگی است که لولا در اپیزود اول و دوم از آن می گذرد ولی در اپیزود آخر این نمای از بالا حذف می شود و دوربین در حال تراولینگ با لولا همراه می شود. در واقع در اپیزود اول و دوم ضعف و ناتوان بودن لولا را در تغییر سرنوشت نشان می دهد ولی در اپیزود آخر به نهایت عزت نفس می رسد و آن می شود که می خواهد .مسئله دیگر که می توان پایان هر اپیزود را حدس زد دو گروه از راهبه هایی که در پیاده رو به موازات هم می روند بار اول و دوم لولا از بین آن دو گروه می دود ولی بار سوم مسیرش را کج می کند و آنها را دور می زند .نمود این مسئله در فیلم با مرگ لولا و مانی در اپیزود اول و دوم همرا ه است ولی در اپیزود آخر هر دو زنده می مانند .نکته دیگری که در اپیزود سوم مشاهده می شود نمایی از بالای سر لولاست که در حال دویدن است .لولا چشمانش را بسته و صدای ذهن او را می شنویم که می گوید :من چی کار می تونم بکنم ، زود باش ، کمکم کن، لطفا ٌ، فقط همین یک بار، من فقط می دوم ، منتظرم ، منتظرم …
خوب با توجه به این دیالوگ و آن نمای از بالا احساس می شود که لولا در حال کمک خواستن از خداوند ( ماوراء الطبیعه ) است ولی در آخر میبینیم که دوربین حرکت می کند و در مقابل او قرار می گیرد- لولا همچنان می دود- گویا این حرکت دوربین به معنای آن است که آن قدرتی که باعث تغییر سرنوشت می شود خود انسان است و غیر او و میل و اراده او چیز دیگری نیست .در واقع نوعی اعتقاد به انسان محوری در فیلم مشاهده می شود. البته هر کسی می تواند با توجه به چارچوب فکری خود برداشتی متفاوت از این سکانس داشته باشد .در اپیزود سوم لولا بر حسب تصادف تابلوی کازینورامی بیندووارد می شود.نکته ای که در سکانس کازینو و سر میز” رولت “جالب است،مردی است که در کنارمیز”رولت ایستاده – صاحب کازینو- وبه بازی نگاه می کند.درانتخاب بازیگراین نقش سعی شده تا بیشترین شباهت را به همفری بوگارد(ریک کازابلانکا)داشته باشد،همانطور که ریک در کازابلانکا با کلک باعث برنده شدن زن وشوهر لهستانی می شود،در اینجانیز به نظر می رسد صاحب کازینو به لولا کمک کرده است.میل واراده لولا – جیغ – باکمک صاحب کازینو همراه می شود واو صدهزار مارک برنده می شود.
منبع:سایت بالکن
فروش مجموعه فیلم های تام تیکور TOM TYKWER