اسکار فیلم

تحلیل و فروش فیلم های هنری وبرندگان جشنواره های بین المللی

اسکار فیلم

تحلیل و فروش فیلم های هنری وبرندگان جشنواره های بین المللی

نقد فیلم سخنرانی پادشاه The Kings Spech



تحلیل فیلم سخنرانی پادشاه The Kings Spech
کارگردان:تام هوپر
بازیگران:کالین فرث.جفری راش.هلنا بونهام کارتر
محصول ۲۰۱۰ انگلستان
برنده هفت جایزه از بفنا وبرنده جایزه برگزیده تماشاگران در جشنواره فیلم تورنتو .هفت نامزدی در گلدن گلوب.نامزد 12 جایزه از اسکار 2011


خلاصه داستان :

داستان درباره پادشاهی است که توانست بر مشکل لکنت خودش غلبه کند و مردم کشورش را بر علیه هیتلر پشتیبانی کند! فیلم درباره روابط بین پادشاه ششم انگلیس جرج ششم (پدر ملکه الیزابت) با بازی خیره کننده کالین فیرث و دکتر معالجش  استرالیایی  اش جفری راش است که تلاش می کند مشکل لکنت  او رابرطرف کند و به او قوت قلب دهد. فیلم بر  اساس داستانی واقعی درباره‌ی‌ پادشاه جورج ششم ساخته شده است.

بازیگران :

Colin Firth

Helena Bonham Carter

Derek Jacobi

Robert Portal

 

نقد و بررسی کامل فیلم

The Kings Speech(سخنرانی پادشاه)

 

زندگی جرج ششم و مشکل لکنت او در دوران جنگ جهانی دوم بر پرده سینما در فیلم

 The King's Speech

بشر از دیر باز که زندگی اجتماعی خود را آغازیده بود و جامعه را تشکیل داد، برای ابراز اهداف وتمایلات خود، و همرنگ کردن خود با اجتماعی که در آن می زیسته به سخن سرایی می پرداخت. اهمیت تأثیر و نفوذ سخنرانی ها و اظهارنظرهای مقامات کشورها در دوران معاصر با پیشرفت سریع صنایع ارتباطی و سیستم های چندرسانه ای نمود بیشتری یافته است. اگر شما لباس زیبایی بپوشید دلیل بر اعتبار و شخصیت متعالی شما نیست. اگر سوار بهترین ماشین هستید دلیل بر سطح سواد و اطلاعات شما نمی شود، اما همین که در میان جمع توانستید خوب سخن بگویید همه شما را تحسین خواهند کرد، و به شهامت و رشادت رفتار شما غبطه خواهند خورد!

فیلم تازه تام هوپر با نام سخنرانی پادشاه هم درباره همین موضوع است.چگونه می توان بدون اینکه آدم  باشهامتی باشید بتوانید چنان سخنرانی کنید که اینگونه به تظر برسید!

پس از فیلم ملکه این بار نوبت به پادشاه انگلیس رسیده که بخت خود را در سینما بیازماید! آمریکایی ها عاشق سلطنت و خاندان های سلطنتی  هستند. چراکه برای مدت طولانی آنها هیچ جوابی برای این نیازشان نداشتند. از این رو هیچ پادشاه انگلیسی هیچ داستان موفق  و تحسین شده امریکایی  به اندازه «جرج توسری خور ششم» نداشته است. داستان درباره پادشاهی است که توانست بر مشکل لکنت  خودش غلبه کند و مردم کشورش را بر علیه هیتلر پشتیبانی کند! فیلم درباره روابط بین پادشاه ششم انگلیس جرج ششم (پدر ملکه الیزابت) با بازی خیره کننده کالین فیرث و دکتر معالجش  استرالیایی  اش جفری راش است که تلاش می کند مشکل لکنت  او رابرطرف کند و به او قوت قلب دهد. فیلم بر  اساس داستانی واقعی درباره‌ی‌ پادشاه جورج ششم ساخته شده است.

در بحبوحه جنگ دوم جهانی که  بسیاری از مردم انتظار سخنرانی از پادشاه را داشتند، تا از لحاظ عاطفی با او ارتباط برقرار کنند و پادشاه به آنها قوت قلب دهد، جرج ششم پادشاه انگلیس در صحبت روزمره‌اش هم دچار لکنت بود. او در مقابل مردمی که سخنرانی‌های درخشان و آتشین آدولف هیتلر را که به روانی ادا می‌شدند و کاملا بر مردم تاثیر می گذاشتند درمانده بود. تا بیست سال پیش از آن،‌ پادشاه بودن هنوز یک چیز بصری بود. تا زمانی که شما با ظاهری مناسب روی اسب سوار بودید یا می‌توانستید از کالسکه یا از بالکن برای مردم دست تکان دهید، همه چیز خوب به نظر می‌رسید، و می‌توانستید نقش خود در مراسم را اجرا کنید. اما ناگهان جرج با لحظه‌ای روبه‌رو می‌شود که پادشاه بودن به معنای لزوم صحبت برای مردم از طریق رادیو برای 58 کشور جزو امپراتوری بریتانیای آن زمان است.

کارگردانی درخشان تام هوپر بیننده را با یک فیلم تمیز از سینمای انگلیس با خیل عظیمی از بازی های درجه یک روبرو می کند. فیلم همانند ملکه وارد زدوبند های خانواده ی سلطنتی انگلسی می شود  و به طرز مو شکافانه ای اطلاعات جالبی به بینندگانش می دهد.

شاهزاده آلبرت (کالین فرث) از مشکل لکنت بدی که دارد رنج می برد و به هیچ عنوان خوشش نمی آید که در جمع مورد توجه باشد. خوشبختانه برادر او ادوارد (گای پیرس) از مورد توجه قرار گرفتن خوشش می آید و به دنبال این، طبیعی است که او جانشین پدرش جرج پنجم (مایکل گامبون) شود، اما ادوارد در صدد برمی آید به خاطر زنی که دوستش دارد شهرتی فراتر برای خودش دست و پا کند و در نتیجه از سلطنت استعفا می دهد. (طبق قوانین سلطنتی انگلستان پادشاه نمی تواند با یک زن بیوه ازدواج کند. از آنجا که ادوارد هشتم شیفته یک بیوه زن آمریکایی به نام بانو والیس سیمپسون شد، عشق و ازدواج با او را به سلطنت ترجیح داد و از مقام پادشاهی کناره گرفت.)

معلوم است که چه کسی باید جانشین شاه شود! الیزابت همسر آلبرت (هلنا بونهم کارتر). یک زبان درمان غیر عادی استرالیایی با نام لیونل لو (جفری راش) را استخدام می کند تا به همراهی یک فرد دیگر، آلبرت را تبدیل به یک سخنگوی شجاع در دنیا بکند!

کارگردان فیلم تام هوپر به همراه نویسنده دیوید سیدلر سواد بسیار بالایی دارند و فیلمی درام و در بعضی صحنه ها کمدی ساخته اند درباره رفاقت و دوستی که با قلب شما بازی می کند! در ژانر خسته کننده زندگینامه های سلطنتی سخنرانی پادشاه خودش را خارج از هر چیزی که شما به این ژانر نسبت می دهید قرار می دهد. کالین فرث که سال قبل برای بازی در فیلم یک مرد تنها نامزد اسکار شده بود، باید این انتظار را داشته باشد که اگر برنده اسکار نشود حداقل این بازی شگفت انگیز دوباره نامزدی اسکار را برایش به ارمغان بیاورد!

فیلم آنچنان بودجه ای ندارد که بخواهد شکوه و عظمت  تاجگذاری را نشان بدهد. ولی به جایش فیلنامه ای دارد بس عظیم و با شکوه! شما کاملاً با روابط و شخصیت های داستان همراه، و نگران سخنرانی و لکنت پادشاه می شوید! فیمنامه بر مبنای دو کلمه نوشته شده: اکشن نه! فیلنامه امکانی برای قدرت نمایی بازیگرانش فراهم کرده است. نتیجه اش شده فیلمی گرم به همراه صحنه های کمدی قوی و یک داستان فوق العاده لذت بخش درباره انسان های  عجیب و غریب در انتهای قرن پر چالش بیستم، که بازی بازیگرانش بهترین دلیل تماشای فیلم است!

شما در عصر ارتباطات بی سیم  و تکنولوژی، وقتی به فیلم نگاه می کنید تاریخ  برایتان خنده دار به نظر می رسد. به خاطر اینکه تنها کاری که پادشاه باید بکند این است که برود پشت یک میکروفون بشیند و از آنجا  با مردمش سخن بگوید!

جفری راش که به خاطر بازی در فیلم درخشش (1997)برنده جایزه اسکار شده  خیلی بامزه و طناز است. او کسی است که منبع الهام پادشاه می شود و جسورانه به پادشاه می گوید «بازی من»! فیلم دارای دیالوگهای سیاسی بسیار زیرکانه ای است و شما را یاد جمله معروف جان اف کندی می اندازد که می گوید: «امروزه لغات و عبارات برای شکل دهی تصویر ذهنی شنوندگان بکار می روند و نه حل معضلات کشور!»

اگر شما لباس زیبایی بپوشید دلیل بر اعتبار و شخصیت متعالی شما نیست. اگر سوار بهترین ماشین هستید دلیل بر سطح سواد و اطلاعات شما نمی شود، اما همین که در میان جمع توانستید خوب سخن بگویید همه شما را تحسین خواهند کرد، و به شهامت و رشادت رفتار شما غبطه خواهند خورد!

فیلم سخنرانی پادشاه درباره دو مرد است که به تنهایی چشم اندازی تاریخی از  احساس را در یکی از بهترین فیلمهای سال خلق می کنند. به طوری که شما را در توصیف زیبایی های فیلم به لکنت می اندازد!

 

 

 

نقد و بررسی برایان اوروندورف

فیلم «سخنرانی پادشاه» بسیار مرا تکان داد. داستان رفاقت دو مرد. باید نگریست. باید فیلم را دید و گفت عجب! عجب تلاش و رفاقتی میان دو مرد در این عصر سیاه مرگ عاطفه و ارتباط انسانی. عصری که در قضاوت غلط انسانها توسط خود انسانها اسیر شده است. به نظر من، در این فیلم هوشمندی و آسیب پذیری به تصویر کشیده می شود.

جورج ششم (کولین فرت) که برتی هم صدایش میکنند  و در آستانه پادشاهی انگلستان است، دارای مشکل فن بیان و لکنت است و از این عارضه سخت رنج میبرد. طبیعیست که این برای یک پادشاه که باید در پیشگاه ملت سخن بگوید، بهیچوجه صورت خوشی ندارد. لذا، جورج با یاری همسر خود یعنی الیزابت (هلن بونهام کارتر) تحت بهترین درمانها قرار می گیرد اما نهایتا ره به جایی نمی برد که نمی برد. در لحظه ای که جورج احساس ناامیدی تمام می کند، پای لیونل لاگ (جفری راش که در واقع هم بازیگر بی نظیریست و هم متخصص گفتاردرمانی) به داستان  باز میشود. الیزابت، وی را نزد برتی یا همان جورج ششم می برد. لیونل، مردی را می بیند که غرق در افسردگی و احساس عجز است.

لیونل، برتی را در مسیر رفاقت قرار می دهد و با  وی بنای دوستی برادرانه میگذارد. تمرینها و تلاشها برای رفع عارضه برتی آغاز شده و ادامه می یابد. ورق جایی برمیگردد که موضوع برادر عیاش برتی یعنی ادوارد (گای پیرس) مطرح میشود. لذا برتی از جای برمی خیزد تا نقش مهمی را در خانواده به عهده بگیرد. تام هوپر (کارگردان) و دیوید سیدلر (فیلمنامه نویس)، تکه ای از تاریخ را کنده و به زیباترین شکل نمایش داده اند. یعنی دغدغه و چگونگی برخورد با مردم را با کمروئی و عدم اعتماد بنفس شخصی جورج ششم درآمیخته اند تا این شاهکار را شاهد باشیم. این فیلم، در مورد زندگی هنری ششم است اما فراتر از آن به هزارتوی انسانی به نام برتی –جدای از پادشاه بودنش- سفر کرده و لکنت و به طبع آن عدم اعتماد بنفس وی در مقابل نورافکن رسانه ها را به مخاطب نشان میدهد و به ما میگوید که برتی خود را نفرین شده میداند. براستی، هوپر پرتره بسیار شاخص و بکری را از این شخصیت ارائه داده است.

در شب تاریک این خجلت و سرافکندگی و نفرین، نوری درخشان چون لیونل برای برتی از راه میرسد. لیونل، انسانی مستقل و آزاده است که بهیچوجه تحت یوق عنوان پادشاهی قرار نمی گیرد، اما احترام مقام برتی را حفظ کرده و جایگاه وی و اهمیت آن را به او نشان میدهد و به او میگوید که کیست و چرا باید علاج یابد. به او قدرت کلام را میفهماند؛ چگونگی تسخیر مخاطب را می شناساند؛ از او میخواهد که بدون خستگی تمرینهای روزانه خود بر روی دیافراگمش را انجام دهد؛ و جلسات پرسش و پاسخ و بحث آزاد روزانه برای او میگذارد. لیونل، نه تنها در پی رفع اشکال عارضه کلامی برتی است، بلکه میخواهد اعتماد بنفس وی را هم به او بشناساند. روانشناسی است که کنار بیمار خود می نشیند و از او میخواهد که برایش از ناامیدیها و کمبودهای درونی اش حرف بزند. یکی از شیرین ترین و بکرترین صحنه های فیلم مربوط میشود به صحنه رویارویی دو مرد که در آن، هر دو، احساس عدم راحتی توام با خوشبینی نسبت به اعتماد به یکدیگر را دارند و این تناقض لحظه ای ملموس و لطیف و جذاب یعنی توانایی و ریزبینی استادانه سیدلر در نوشتن فیلمنامه.

هوپر سعی کرده تا با اشاره به آغاز جنگ جهانی دوم و خونریزی ذاتی آن، از شخصیت گرایی در داستان گریخته و با زیرکی تمام، به مخاطب این سوزن و جوالدوز را بزند که یک وقت کاملا درگیر شخصیت اصلی داستان و غرق در نوازش عاطفی نشوی تا حدی که از واقعیت اطراف دور بمانی؛ چرا که همه زندگی این نیست و در کنار روایت احساسی مردی غمگین و ضعیف که روند رو به رشدی را طی میکند، ما با جهانی پر از واقعیت تلخ دارای کشمکش و خون، فراتر از دربار وی روبرو هستیم.

اما از هر چه بگذریم، سخن بازیگری در این فیلم خوش است. حقیقتا و براستی بازیگری در این فیلم، فوق العاده است. کولین فرت و جفری راش شاهکاری را برای خود رقم زده اند. خیلی هنر میخواهد که در فضای نظم خشک و دسیپلین دربار انگلیس که فیلم آن را از این دو بازیگر طلب میکند، اینگونه راحت، ملموس، برادرانه، مهربان، فداکارانه و قدرتمند همدیگر را در بازی ساپورت و حمایت کنند. لیونل اینگونه فداکارانه در جایگاه یک گفتاردرمانگر، سعی در تقویت وقار و منش مربوط به جایگاه برتی در وی با توسل بر گفتار قدرتمند دارد و در روند این تلاش صمیمی به حقیقتی بسیار زیبا میرسد. لیونل، پی می برد که برتی آسیب پذیر، خارج از فضای کاخ، چه روح سازگاری برای یک «رفیق و برادر خوب بودن» می تواند داشته باشد. برتی ساده، برتی انسان، برتی معمولی، برتی آزاد از وسواسها، خشکی ها و دسیپلین دربار. گره محکم و عاطفی یک انسان نیازمند و ضعیف در لباس یک پادشاه پرجلال با یک انسان قدرتمند و توانا در لباس یک معلم ساده را هیچ نفر سومی ولو در خانواده سلطنتی نمی تواند از هم باز کند. عاطفه ها، فراتر از دربارها و کاخهای نمادین و ظاهری پادشاهان حرکت میکنند و در بستر قلبهای نیازمند آدمیان گرفتار عصر تاریک کنونی، نقش می بندند. عاطفه را فرمولی و معادله ای و خطی نیست.


منابع :

پرده سینما




برای خرید برترین فیلم های تاریخ سینما لیست آثار موجود را دانلود کنید


برای خرید اینجا کلیک کنید 


برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد آثار فوق لیست کامل را دانلود کنید


لیست کامل فیلم ها  را می توانید از اینجا  یا اینجا  دانلود  کنید


فروش مجموعه فیلم های برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان

 

نگاهی به تاریخچه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی

 فروش مجموعه فیلم های برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان 

 

نگاهی به تاریخچه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی


 

 فیلم‌های تولید کشورهای اروپایی پیشتاز بی‌رقیب بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی جوایز اسکار هستند و در این عرصه هیچ فرصت خودنمایی به دیگر کشورها نداده‌اند. به گزارش (ایسنا)، طی هفته گذشته اکثریت کشورهای جهان با معرفی نمایندگان خود به بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی جوایز اسکار، حضور خود را در این بخش جذاب و پرطرفدار اعلام کردند و ایران نیز روز گذشته با انتخاب «بدرود بغداد» ساخته مهدی نادری رسما به جمع این کشورها پیوست. بخش غیرانگلیسی جوایز اسکار یکی از جذاب‌ترین شاخه‌های جوایز اسکار است و فیلم‌های بلندی که خارج از آمریکا تولید شده باشند و دیالوگ‌های به‌کاررفته در آن‌ها عمدتا غیرانگلیسی باشند، مجاز به رقابت در آن هستند. به بهانه تکمیل تقریبی فهرست فیلم‌های معرفی‌شده به بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی جوایز اسکار، نگاهی به تاریخچه برگزاری این در ادوار گذشته می‌اندازیم؛

زمانی‌که اولین مراسم اعطای جوایز اسکار در 16 می 1929 برای تقدیر از بهترین فیلم‌های سال 1927 برگزار شد، بخش جداگانه‌ای برای فیلم‌های غیرانگلیسی تعریف نشده بود. اگرچه آکادمی اسکار بین سال‌های 1947 تا 1955 جوائز افتخاری به بهترین فیلم‌های غیرانگلیسی ساخته‌شده در خارج از آمریکا اعطا می‌کرد،‌ اما این جوایز مبنای قابل قبولی نداشتند. برای مثال در سال 1953 این بخش از جوایز اصلا برگزار نشد و حتی در آن سال‌ها هیچ رقابتی در این بخش وجود نداشت؛ چراکه درواقع هیچ نامزدی معرفی نمی‌شد و تنها یک فیلم به‌عنوان اثر برتر انتخاب می‌شد. از سال 1956 در بیست‌ونهمین مراسم سالانه جوایز اسکار بود که بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی رسما راه‌اندازی شد و تا به امسال هردوره برگزار می‌شود. برخلاف دیگر بخش‌های جوایز اسکار، بهترین فیلم غیرانگلیسی منحصرا به یک فرد تعلق نمی‌گیرد؛ گرچه کارگردان فیلم جایزه را دریافت می‌کند، اما این جایزه‌ای است برای کل کشور معرفی‌کننده آن فیلم.

 در سال‌های برگزاری این جایزه، فیلم‌های محصول کشورهای اروپایی یکه‌تاز بی‌رقیب این عرصه بوده‌اند؛ به طوری‌که از 62 جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی اسکار تا به امروز، 51 جایزه نصیب فیلم‌های اروپایی شده است و سهم کشورهای آسیایی تنها پنج جایزه، کشورهای آفریقایی3 جایزه و کشورهای قاره آمریکا نیز 3 جایزه اسکار بوده است.

یکی از انتقاداتی که همیشه به آکادمی اسکار در برگزاری این بخش وارد می‌شود، محدود بودن کشورها در معرفی تنها یک فیلم است. قانون آکادمی اسکار می‌گوید "هر کشور، یک فیلم" و این قانون اگرچه فرصت برابری برای همه کشورها در این رقابت ایجاد می‌کند، اما ازسوی دیگر موجب می‌شود تا کشورهایی چون ایتالیا، آلمان یا فرانسه که از سینمای پویا و قدرتمندی بهره می‌برند، مجبور به نادیده گرفتن برخی فیلم‌های مطرح خود شوند. برای مثال در سال 2007 در هشتادمین دوره جوایز اسکار فیلم موفق «زندگی صورتی» که بازیگر نقش اول آن «ماریو کوتیلار» حتی موفق به کسب اسکار شد، به آکادمی معرفی نشد؛ چون فرانسه تنها حق معرفی یک فیلم را داشت که انتخاب آنها فیلم ضدایرانی «پرسپولیس» بود.

دیگر محدودیتی که قانون این بخش ایجاد می‌کند، گریبان کمپانی‌های سازنده آن را می‌گیرد. در برخی موارد چندین کشور مشترکا اقدام به ساخت یک فیلم می‌کنند و از آنجایی که هیچ‌یک نمی‌توانند منحصرا آن را متعلق به خود بدانند، در نتیجه آن فیلم به رغم شایستگی از حضور در رقابت اسکار بازمی‌ماند. نمونه بارز آن «خاطرات دوچرخه» (2004) محصول مشترک چند کشور بود که نتوانست ازسوی هیچیک از سازندگان به اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی معرفی شود. هرچند این فیلم جایزه اسکار بهترین موسیقی را کسب کرد و در جشنواره‌های متعدد تحسین شد.

همان‌طور که در ابتدای مطلب گفته شد، کشورهای اروپایی بیشترین سهم را در جوایز اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی اسکار داشته‌اند که در این میان فیلم‌های ایتالیایی بیشترین جایزه را نصیب خود کرده‌اند. ایتالیا مجموعا 13بار موفق به کسب جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی شده و در مجموع 27 بار نامزد این جایزه بوده است. فرانسه با 12بار کسب این جایزه در مکان دوم قرار دارد. این در حالیست که فیلم‌های تولید اسپانیا با اختلافی چشم‌گیر یعنی 4 جایزه اسکار در رتبه سوم مشترکا با ژاپن قرار گرفته است. چهار کشور سوئد، شوروی سابق، هلند و چک‌واسلواکی سابق هرکدام سه‌بار این جایزه معتبر را کسب کرده‌اند. دانمارک، آلمان، آرژانتین و سوئد نیز با کسب دو جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی در رتبه‌های بعدی قرار دارند. 11 کشور از جمله تایوان هرکدام یک‌بار این تجربه شیرین را داشته‌اند.

ازمیان تمامی کارگردانانی که کسب جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی را تجربه کرده‌اند، «فدریکو فلینی»، کارگردان بلندآوازه سینمای ایتالیا متمایزتر است. وی در مقام کارگردان توانست چهاربار این جایزه معتبر را کسب کند و از این حیث همچنان رکورددار است. «فلینی» در سال‌های 1956 برای «جاده»، 1957 برای «شب‌های کابیریا»، 1963 برای «هشت‌ونیم» و در سال 1974 برای «آمارکورد» چهار اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی را برای سینمای ایتالیا به‌همراه آورد.

 از سرشناس‌ترین فیلم‌های جاضر در جوایز سال 2011 آکادمی اسکار در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی می‌توان از «عمو بونمی که می‌تونه زندگی گذشته‌اش را به‌یاد بیاره»، برنده نخل طلای کن 2010 از تایوان، فیلم «عسل» از ترکیه ساخته‌ «سمیح کاپلان اوغلو» برنده خرس طلای شصتمین جشنواره‌ فیلم برلین و فیلم «از خدایان و انسان‌ها» از فرانسه ساخته‌ «خاویر بیوو»، برنده جایزه‌ هیات داوران جشنواره کن نام برد.

 در ذیل نگاهی به برندگان ادوار گذشته جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی اسکار می‌اندازیم:

 2010          «راز چشم‌هایش»                        آرژانتین                      خوان خوسه کامپانلا

 2009          «عزیمت»                                ژاپن                           یوجیرو تاکتیا

 2008          «خائنین»                                 اتریش                         استفان روزویستکی

 2007           «زندگی‌های دیگران»                 آلمان                            فلورین هنکل فان دونرسمارک

 2006          «توتسی»                                آفریقای‌جنوبی                  گاوسین هود

 2005          «دریای درون»                         اسپانیا                           آله‌خاندرو آمنابار

 2004          «تهاجم بربرها»                        کانادا                             دنیس آرکاند

 2003          «هیچ‌جا در آفریقا»                     آلمان                            کارولین لینک

 2002           «سرزمین هیچکس»                   بوسنی                          دانیس تانوویچ

 2001           «ببر خیزان، اژدهای پنهان»          تایوان                           آنگ‌ لی

 2000           «همه‌چیز درباره مادرم»              اسپانیا                           پدرو آلمادوار

 1999          «زندگی زیباست»                       ایتالیا                            روبرتو بنینی

 1998          «کاراکتر»                               هلند                              مایک فن دیم

 1997         «کولیا»                                    جمهوری‌چک                   ژان سواراک

 1996          «خط آنتونیا»                            هلند                              مارلین گوریس

 1995         «آفتاب سوخته»                         روسیه                            نیکتیا میخالکوف

 1994         «بل اپوک»                               اسپانیا                             فرناندو تروئبا

 1993         «ایندوچین»                              فرانسه                            رگیس وارگینه

 1992         «مدیترانه»                               ایتالیا                              گابریل سالواتورس

 1991          «سفر امید»                             سوئیس                            خاویر کولر

 1990          «سینما پارادیزو»                      ایتالیا                               جوزپه تورناتوره

 1989         «پله فاتح»                               دانمارک                            بیل آگوست

 1988        «ضیافت بابت»                          دانمارک                            گابریل اکسل

 1987        «حمله»                                  هلند                                 فونس رادمارکس

 1986        «گزارش رسمی»                      آرژانتین                            لوئیس پوئنزو

 1985        «حرکات خطرناک»                    سوئیس                             ریچارد دمبو

 1984       «فانی و الکساندر»                      سوئد                                اینگمار برگمن

 1983      «آغاز دوباره»                           اسپانیا                                خوزه لوئیس گارسی

 1982      «مفیستو»                                 مجارستان                           استفان سزابو

 1981      «مسکو اعتقادی به گریه ندارد»        روسیه                               ولادیمیر منشوف

 1980      «طبل حلبی»                             آلمان غربی                         فرلکر شلوندورف

 1979     «دستمالتو در بیار»                       فرانسه                              برتراند بلیر

 1978     «مادام روزا»                             فرانسه                              موشه میزراهی

 1977    «سیاه و سفید رنگی»                     ساحل عاج                          ژان ژاک آرنائود

 1976    «درسو اوزالا»                           روسیه                              آکیرا کوروساوا

 1975   «آمارکورد»                                ایتالیا                                فدریکو فلینی

 1974   «روز برای شب»                         فرانسه                              فرانسوا تروفو

 1973   «جذابیت پنهان بورژوازی»              فرانسه                              لوئیس بونوئل

 1972   «باغ خانواده فینتسی کونتینی»           ایتالیا                                ویتوریو دسیکا

 1971   «بازپرسی درباره یک شهروند دور از سوظن»        ایتالیا              الیو پتری

 1970   «Z»                                       الجزایر                              کوستا گاوراس

 1969  «جنگ و صلح»                           شوروی سابق                      سرگئی بندارچوک

 1968  «قطارهای تحت مراقبت»                چک و اسکواکی                    جیری منزل

 1967   «یک مرد و یک زن»                     فرانسه                              کلود للوچ

 1966   «مغازه در خیابان اصلی»              چک و اسلواکی                     ژان کادار

 1965   «دیروز، امروز، فردا»                ایتالیا                                 ویتوریو دسیکا

 1964   «هشت‌ونیم»                             ایتالیا                                 فدریکو فلینی

 1963  «یکشنبه‌ها و سیبل»                      فرانسه                              سرژری بروگویگون

 1962   «در یک آینه»                            سوئد                                اینگمار برگمن

 1961   «چشمه باکرگی»                       سوئد                                 اینگمار برگمن

 1960   «اورفئو سیاه»                          فرانسه                               مارسل کامو

 1959  «عمومی من»                           فرانسه                                ژاک تاتی

 1958  «شب‌های کابیریبا»                     ایتالیا                                  فدریکو فلینی

 1957   « استرادا»                             ایتالیا                                  فدریکو فلینی

 1956   «سامورائی، افسانه موساشی»       ژاپن                                  هیروشی ایناگاکی

 1955  «دروازه جهنم»                         ژاپن                                  تنوسوکه کینوگاسا

 1954                                     جایزه‌ای برگزار نشد

 1953  «بازی‌های ممنوعه»                   فرانسه                                 رنه کلمنت

 1952   «راشامون»                            ژاپن                                   آکیرا کوروساوا

 1951   «دیوارهای مالاپاگا»                  فرانسه                                 رنه کلمنت

 1950  «دزد دوچرخه»                       ایتالیا                                    ویتوریو دسیکا

 1949  «موسیو ونسان»                       فرانسه                                 موریس کلوچ

 1947  «واکسی»                              ایتالیا                                    ویتوریو دسیکا   

 

  

 


فروش مجموعه فیلم های برنده فستیوال کن Cannes Film Festival 


فروش مجموعه فیلم های برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان