معمولا اکثر کارگردانان تاریخ سینما حاشیههایی در زندگی شان داشتهاند که جنبه رسانهای پیدا کرده است. اما حاشیههای
رومن پولانسکی در این روزها آنقدر بالا گرفته است که حواس خیلیها را از آثار این فیلمساز بزرگ سینما بهخصوص جدیدترین اثر او پرت کرده است. «نویسنده ناشناس» اقتباسی از کتاب پر فروش رابرت هریس با عنوان شبح میباشد که در شصتمین
فستیوال سینمایی برلین جایزه خرس طلایی را از آن خود کرد.
اما فارغ از این توضیحات کلیشهای و همیشگی، نکته جالبی که در این فیلم وجود دارد شباهتش با «شاترآیلند»، جدیدترین اثر
مارتین اسکورسیزی بزرگ است. معمولا ذکر شباهتهای دو فیلم به این دلیل است که در آخر نتیجه گیری شود چه فیلمی از چه فیلمی تاثیر پذیرفته است. اما در اینجا موضوع کمی فرق دارد. تاریخ انتشار هر دو فیلم سال 2010 میباشد و احتمال تاثیرپذیریشان از همدیگر طبیعتا صفر است اما به هرحال برای علاقه مندان به سینما جالب است که دو فیلمساز بزرگ و تاثیرگذار در تاریخ سینما، در یک برهه زمانی آثاری تا حدودی شبیه به هم ساختهاند.
این شباهت را هم در آغاز فیلم میتوان دید و هم در پایان آن. بهخصوص وقتی فیلم همانند «شاترآیلند» با یک کشتی در دریا، اتفاقی مرموز و موسیقی تکان دهنده و رعبانگیز آغاز میشود. باران و مه در تمام فیلم حضور دارد، باز هم با یک جزیره مرموز سر و کار داریم و یک فانوس دریایی و طبیعتی که به جای آنکه زیبا باشد وهم انگیز است و مرموز. داستان «نویسنده شبح» همانند «شاترآیلند» بهطور رسمی با ورود یک غریبه به جزیره آغاز میشود. در فیلم پولانسکی این غریبه یک نویسنده است که هدفش نوشتن خاطرات نخست وزیر سابق انگلستان است و قرار است پرده از راز قتل نویسنده قبلی هم بردارد و در فیلم اسکورسیزی این غریبه یک مارشال است که قرار است پرده از راز فرار یک قاتل دیوانه بر دارد. در هر دو اثر همه افراد جزیره به غریبه مشکوکند و یک جور دیگر به او نگاه میکنند. غریبه مزاحم است و اجبارا باید تحملش کنند. او یک عنصر اضافه است که نباید پایش را از گلیمش دراز تر کند اما در هر دو فیلم این اتفاق میافتد. البته دنیای این دو فیلم باهم تفاوتهای فراوانی دارد و خیلی نمیتوان روی این قیاس حساب باز کرد. اما از طرفی این شباهتها هم خیلی پرت و غیرقابل انکار نیستند و قطعا تماشاگری که هر دو اثر را دیده است متوجه آنها میشود. به خصوص شخصیتهای دو فیلم که نه برای افشا که برای کشف حقیقت باید آستینهایشان را بالا بزنند و به سواحل مرموز جزیره بروند. ولی در کل هر دو فیلم دنیای مستقل خود را دارند و سیر دراماتیک خودشان را دنبال میکنند و از اینجا به بعد «نویسنده ناشناس » نسبت به «شاترآیلند»کمی عقب میماند و قافیه را میبازد. فیلم با وجود تمام ظرافتهایی که دارد به هیچ وجه از نظر بازیگری و کارگردانی به پای «شاترآیلند» نمیرسد. «شاتر آیلند» یکی از بهترین آثار
اسکورسیزی تاکنون میباشد اما پولانسکی نسبت به «نویسنده ناشناس» آثار خیلی بهتری در کارنامهاش دارد. بازیگر شخصیت اصلی فیلم ( یوان مک گرگور) انتخاب مناسبی است اما انتخاب برازنان با آن تجارب جیمز باندی خود که سراپا انگلیسیاست و آن چهره اشرافی و اتو کشیده خود اگرچه از نظر ظاهری گزینه خوبی برای نقش نخست وزیر است اما جز اینها هیچ چیز دیگری از خود ندارد. بازیهای بیطراوت و خشک او در برخی از صحنهها به شدت به فیلم آسیب میزند.
ضمن اینکه
پولانسکی کاملا به خط داستانی خود توجه دارد و چندان میلی به گریز از این خط در او وجود ندارد. در صورتی که اسکورسیزی در مقام کارگردان «شاترآیلند» اگر در خط داستانیش از حقیقت میگفت، قرار بود حقیقت جزیره را به چیزی فراتر از راز فرار یک دیوانه و چند قتل و جنایت تعمیم دهد. اما پولانسکی ترجیح میدهد کاملا به خط داستانی اش وفادار باشد و فقط به آن بپردازد که البته این دلیلی بر بد بودن این کار نیست. اتفاقا از این نظر نویسنده شبح فیلم قابل اعتنایی است و ایدههای بکر و سینمایی خوبی دارد. فیلم از نیمه خود به بعد وضعیت بهتری پیدا میکند. دیگر نوشتههای نویسنده بهجز خودش برای سایرین هم اهمیت پیدا میکند و این ایده واقعا ایده خوبی است و کلی جذابیت در آن نهفته است چراکه همین موجب کشمکشهای سینمایی خوبی در ادامه میشود. از اینجای فیلم به بعد همه میخواهند روی نوشتهها تاثیر بگذارند. حتی شده با خیانت، چیزی که نویسنده جوان فیلم آن را چند ساعت دیر فهمید اما بالاخره فهمید و از آن کاخ راحت و مدرن نخست وزیر به هتل به قول خودش منزوی و متروکه جزیره برگشت. چرا که اصالت نوشته هایش را تضمین میکرد. البته فیلم در سکانسهای ماقبل پایانی، کمی حس و حال فیلمهای معمولی هالیوودی را به خود میگیرد و پر از تعقیب و گریز میشود. بینندهای که سایر آثار پولانسکی را دیده است انتظار دارد فیلم با تعقیب و گریز جلو نرود و کشمکشهای ناب و همیشگی پولانسکی ( از جنس مرگ و دوشیزه) داستان را به جلو ببرد. اما در صحنههایی از فیلم، شخصیت اصلی با فرار و پریدن از روی نرده و از این موارد داستان را به پیش میبرد. اما پایان فیلم اینطور نیست. فیلم پایان خوبی دارد و رمز گشایی نویسنده از راز نهفته در برگههای آغازین خاطرات نخست وزیر کاملا دراماتیک و کار شده است. همان چیزی که از پولانسکی بزرگ انتظار میرود.
آخرین اثر رومن پولانسکی که بهطور مستقیم به سیاست و یک واقعه تاریخی سیاسی میپرداخت «پیانیست» بود. البته قبل از این هم او در فیلم «مرگ و دوشیزه» که یک اثر اقتباسی به حساب میآید، محله چینیها و حتی دیوانه وار سراغ سیاست رفته بود. سیاست نه به معنی دغدغه و نوعی جهت گیری سیاسی، بلکه صرفا استفاده از یک ماجرای سیاسی در داستان. داستان «نویسنده ناشناس» نیز همانند «مرگ و دوشیزه» و «پیانیست» به سیاست ربط دارد و حتی شاید بتوان گفت که بیش از این دو اثر رنگ و بوی سیاسی دارد. چرا که مستقیما به سیاستهای انگلیس و آمریکا و روابط و مناسبات دیپلماتیک و در برخی موارد تهدیدآمیز آنها نسبت به همدیگر میپردازد. «نویسنده ناشناس» در کارنامه پولانسکی بیش از هرفیلم دیگری به «مرگ و دوشیزه» نزدیک است. البته علاقه پولانسکی به استفاده از لوکیشنهایی کنار آب یا روی آب ( مرگ و دوشیزه، مهتاب تلخ، چاقو در آب و...) دلیلی بر این ادعا نیست. فضا و حس و حال حاکم بر فیلم خیلی به «مرگ و دوشیزه» نزدیک است اما از نظر داستانی، جنس کشمکشها و نیز حقیقت و نحوه کشف آن هم به «مرگ و دوشیزه» شباهت دارد. هرچند نسبت به آن از تعداد خیلی بیشتری کاراکتر استفاده میکند.
در کل « نویسنده ناشناس» یک فیلم خوب و جذاب است که تا آخر فیلم میتواند هر بینندهای را سرگرم کند. اگرچه انتظار بیشتری از پولانسکی به عنوان یکی از بزرگترین کارگردانهای زنده دنیا داشتیم اما با این حال و با وجود درگیریهای فراوان قضایی که گریبان او را در این سالها گرفته است دیدن این فیلم نشان میدهد که پولانسکی هنوز سینما را خوب میشناسد و میتواند یک داستان را به نحو خوب و جذابی تعریف کند. حالا باید منتظر بمانیم و ببینیم خبری که چند روز پیش مبنی بر همکاری پولانسکی با یاسمینا رضا برای پروژه سینمایی « کشتار» خواندیم به کجا خواهد رسید. یاسمینا در مصاحبهای گفته است که فیلمبرداری قرار است اوایل سال 2011 شروع شود. مکان فیلمبرداری هنوز مشخص نشده چون پولانسکی فقط در سه کشور لهستان، سوئیس و فرانسه آزاد است. ما در مورد ساخت این فیلم قبل از دستگیریاش مشورت کرده بودیم. فیلمنامه را با هم نوشتیم. سپس دادیم آن را به زبان انگلیسی ترجمه کردند چون فیلم قرار است به زبان انگلیسی ساخته شود. بازیگران این فیلم هم هنوز انتخاب نشدهاند.
توضیح: ghost writer که اینجا با عنوان نویسنده ناشناس ترجمه شده درواقع نویسنده حرفهای است که به وی پول داده میشود تا برای شخص دیگری کتاب یا زندگینامه بنویسد.