نقد و بررسی فیلم ۱۲۷ ساعت 127 Hours
ترس ، خودخواهی ، بد شانسی ، یا.. هر کدام از این صفات می تواند در اتفاقی که برای " آرون رالستون " در کوه رخ داد در او تداعی کند، فردی که یک کوهنورد بسیار ماهر بود و با تمام تجیزات پیشرفته کوهنوردی به کوه سفر نمود اما گرفتار خشم طبیعت شد و آن اتفاق تلخ برای او رخ داد. " دنی بویل " بعد از " میلیونر زاغه نشین " که فیلمی تاثیر گذار بود و توانست مهمترین جوایز اسکار را در سال 2008 نصیب خود کند ، فیلم دیگری نساخت تا اینکه امسال با فیلم " 127 ساعت " بار دیگر خود را به عنوان یکی از رقبای جدی اسکار امسال مطرح کرد. این فیلم داستان واقعی کوهنوردی به نام آرون رالستون است که توانست با پشتکاری حیرت انگیز از مرگ 100% نجات پیدا کند. آرون رالستون کوهنوردی است که در سال 2003 در تقاطع کوه های بلند کولورادوی مورد اصابت تکه سنگ بزرگی قرار گرفت. این تکه سنگ که گفته می شود 350 کیلوگرم وزن داشت بر روی بازوی او قرار گرفته بود و عملا رالستون نمی توانست حرکت کند.وی با توجه به آذوقه ای که داشت توانست چندین روز را به همان شکل سپری کند به امید اینکه کسی به کمک او بیاید اما بعد از تمام شدن آب آشامیدنی اش احساس کرد که در آن دره عمیق کسی به کمک او نخواهد آمد. بنابراین تصمیم گرفت که دست خود را که زیر این سنگ گیر کرده بود از بازو بشکند!!. او با جرات زیاد توانست دستش را از آرنج ببرد و بعد از کیلومترها پیاده روی بالاخره از مرگ حتمی نجات پیدا کند.
" 127 ساعت " با توجه به بهره مندی از یک کارگردان دقیق و بسیار وسواسی به نام " بویل " ، توانسته بیشتر از یک فیلم بیوگرافی باشد. " بویل " با شناخت عمیق شخصیت فیلمش سعی کرده است در این سفر تمام ابعاد روحی "رالستون" را با ظرافت هرچه تمام تر به تماشاگر نشان دهد و تماشاگران را با شخصیت فیلمش درگیر کند. مانند تمام فیلمهای " بویل " در این فیلم نیز نمادها خودنمایی می کنند، این نمادها در میانه فیلم تا انتها به صورت یکپارچه به نمایش در می آیند، یکی از بهترین این صحنه ها زمانی است که رالستون از سر بیچارگی و درماندگی شروع به فریاد زدن می کند و صدایش توسط کوه ها برگشت داده می شود است ک صدای برگشت رالستون در این صحنه نشان از این دارد که کسی در آن ارتفاعات به جز خود او نمی تواند صدایش را بشنود. اما " بویل " در این فیلم قصد اینکه از " رالستون " شخصیتی خودخواه یا متکبر بسازد نداشته ، بلکه او در فیلم " رالستون " را فردی جاه طلب که به دنبال استقلال فردی است نشان می دهد اما در عین حال این جمله را در قالب 94 دقیقه زمان فیلم به تماشاگر می گوید که در این دنیا نمی توان تنها زندگی کرد. صحنه های فکر کردن " رالستون " به تمام اتفاقات زندگی اش ، خانواده اش ، تنها دختری که عاشقش بوده است و.. از جمله صحنه هایی است که " بویل " با وسواس خاصی آن را به تصویر کشیده است تا تاثیرگذار باشد و باید گفت که در این راه به نحوی شایسته موفق شده است. همچنین نباید از فیلمبرداری عالی فیلم به سادگی گذشت که مانند فیلم " میلیونر زاغه نشین " با زوایای ویژه ای گرفته شده است و می توان گفت " بویل " تمامی زوایا را با هدف ایجاد یک نماد برای تماشاگران گرفته است و شما می توانید این را در هر لحظه از فیلم ببینید. در کنار تمام هنر " بویل " در کارگردانی این فیلم باید به بازیگری اشاره کنم ( البته اگه تنها بتوان وی را بازیگر نامید! ) که بازی بی نظیری در فیلم داشته است. " جیمز فرانکو " با بازی اش در این فیلم بدون شک می تواند یکی از کاندیداهای اصلی اسکار امسال باشد. " بویل " توانسته بازی بسیار خوبی از " فرانکو " بگیرد و البته نکته ای که درباره بازی او وجود دارد این است که او شبیه هیچ کس نیست و شما می توانید یک متد بازیگری جدید را در او ببینید.
قبل از این نیز فیلم " در میان وحش " به کارگردانی " شان پن " با موضوعی مشابه ( استقلال طلبی ) ساخته شده بود اما فیلم " 127 ساعت " با توجه به ماهیت واقعی بودنش بسیار تاثیر گذار تر از " در میان وحش " است.
|