نقد فیلم: فهرست شیندلر (Schindler’s List)
اثر استیون اسپیلبرگ
درباره این فیلم سه ساعته سیاه و سفید که دلیلش تضاد تیرگی و روشنی آدمهای فیلم است و هوشمندانه تصمیمگیری شده است چه میتوان گفت؟ اسپیلبرگ (کارگردان فیلم) دست به آزمونی بزرگ زده است. او گفته بود مدتها تصمیم داشته فیلمی درباره نسلکشی نازیها در خلال جنگ جهانی دوم تولید کند اما به داستان روایی خوبی دست نیافته است. اکنون چه داستانی بهتر از انقلاب درونی یک مرد پولدوست و هوسباز تا تبدیل شدن به اسطورهای انسانی و مثال زدنی؟ شیندلری که از تبدیل شدن کارخانهاش به یک نوانخانه ابا دارد اکنون به فردی روشنضمیر تبدیل میشود که برای نجات جان انسانها از هیچ چیز از جمله جان و مال و اعتبار کوتاهی نمیکند. حتی اگر تمام قصه فیلم _ به زعم برخی منتقدان یا حتی ضد یهودیان _ دروغ باشد فیلم به یک روایت انسانی و معرفتی تبدیل شده است. فیلم با یک نما از شمع آغاز میشود، شمعی که میسوزد تا ظلمات اطراف را تا جایی که میتواند از بین ببرد. میتوان گفت سکانس اولیه که سوختن یک شمع است خلاصهای زیبا و استعاری از کل فیلم است. شیندلر شمعی است که با سوختن خود در صدد نورافشانی و از بین بردن ظلمت است. او در بحبوحه آدمکشی و زجر نافرجام آدمها دست به عملی انسانی میزند. صحنههای استعاری اول فیلم از اسپیلبرگ بعید بود اما او چنین استعارههای سینمایی را در فیلمهای بعدیاش مانند "اگه میتونی منو بگیر"، "نجات سرباز رایان"، "ترمینال" و "مونیخ" تکرار کرده است. از نظر ساختار، فیلم حالتی گزارشی دارد. دوربین بر شانه و لرزشهای پاپی تصویر بیننده را به فضای زجرآلود آن دوران میبرد اما چه هنرمندانه در سکانسهایی دیگر دوربین زمینگیر میشود تا به لایههای درونی آدمهای فیلم دست پیدا بکنیم. برای مثال به سکانس گفتگوی شیندلر با همسرش در یکسوم ابتدایی فیلم و یا گفتگوی شیندلر با دختر یهودی بنام هلن و یا گفتگوی شیندلر با اشترن (با بازی بن کینگزلی) هنگام تهیه فهرست اسامی کارگرها دقت کنید. در این سکانسها از بازیهای پرقدرت که بگذریم، نور و دوربین حرف اول را میزنند و بیننده را میخکوب مینمایند. یکی دیگر از سکانسهای استعاری فیلم کشتن بیمارگونه و تفریح مانند آدمها به دست آمون گوت (با بازی رالف فاینس) از روی بالکن ویلا و بلافاصله ادرار کردن او در توالت ویلاست. این صحنه نشان میدهد که تا چه حد مسخ روحی و روانی یک انسان از لحاظ ایدئولوژیک که بعضاً جنبه سیاسی نیز دارد باعث میشود کشتن یک انسان به اندازه تخلیه ادرار بیاهمیت و عادی باشد. نمونه این صحنهها در فیلم بیشمار است. شیندلر که خودش عضو افتخاری حزب نازی است عدهای انسان را از قعر دهان اژدهاگونه نازیها بیرون میکشد و این از ویژگیهای پیچیده انسان است. مشخص است که اسپیلبرگ قصد ندارد فیلم را سیاستزده کند، تنها جنبههای انسانی و ابعاد عاطفی این تراژدی را مد نظر قرار داده است. شیندلر مردی است که از نهایت رذالت به اوج میرسد و خود را در تاریخ جاودانه میکند. در مورد ویژگیهای شخصیتی او حرف و حدیث بیشمار است اما گویی اسپیلبرگ از این موضوع رخ بر نمیتابد و کار خودش را میکند. فهرست شیندلر یک درام انسانی است. هربار که به تماشای این فیلم مینشینم به یاد این میافتم که خود نیز یک انسان هستم و آیا میتوانم همچون او به ابعاد انسانی روح خویش رجوع کنم؟ دریغ که کار مشکلی است. در انتها به اسپیلبرگ برای انساندوستی بیشائبهاش و زحمت فراوانی که برای تولید این فیلم متحمل شده است و اشکهایی که هنگام فیلمبرداری (به گفته خودش) ریخته است آفرین و خسته نباشی میگویم. مرحبا به بازی زیبای لیام نیسون (اسکار شیندلر)، رالف فاینس (آمون گوت)، بن کینگزلی (ایزاک اشترن) و کارولین گودال (امیلی شیندلر) و تمام بازیگران ریز و درشت فیلم. آفرین به یانوش کامینسکی برای تصویربرداری هنرمندانهاش. احسنت به جان ویلیامز برای موسیقی جانسوز و زیبایش.
دیالوگهای به یاد ماندنی فیلم:
افسر اساس: یهودی یکدست دو برابر بی خاصیته!
شیندلر: آمون! نظرت چیه که روی واگنها آب بگیریم؟
آمون گوت: این کار ظالمانه است، تو به اونها امید میدی! این کار ظالمانه است! (به هاجار) شیلنگ آب رو بیار.
هاجار: شیلنگ آب؟ کجا آتیش گرفته؟ (شیندلر و آمون گوت میخندند)
شیندلر: همیشه برای پولدار شدن یک چیزی کم داشتم. حتی اگه میدونستم اون چیه نمیتونستم فراهمش بکنم. تمام دلیل شکستهای قبلیم نداشتن اون چیز بود...
امیلی: شانس؟
شیندلر: جنگ!
آمون گوت: امروز تاریخ است. کراکو ششصد سال به یهودیان تعلق داشته اما امروز تا غروب تنها شایعاتی در این باره باقی خواهد ماند. امروز تاریخ است!
آمون گوت: تو مهندس هستی؟
زن یهودی: بله قربان. تحصیلکرده رشته مهندسی از دانشگاه میلان.
آمون گوت: آه یه یهودی تحصیلکرده درست مثل کارل مارکس! (به افسر اساس) بکشش!
زن یهودی: آما قربان من فقط میخوام کارم رو درست انجام بدم.
آمون گوت: من هم همینطور! (افسر زن را به دنبال خود میکشد) نه جلوی من بکشش!
(افسر زن را روی زانو مینشاند و به مغزش شلیک میکند)
آمون گوت: همون کاری که اون گفت انجام بدین!
شیندلر: (خطاب به آمون گوت) این قدرته آمون! اگر اختیار کشتن رو داشته باشی اما ببخشی! این قدرته!
آمون گوت: امشب زیاد مشروب خوردی؟
اشترن: به زبان هیپرو نوشته شده. نوشته هرکس که جانی رو نجات بده گویی همه دنیا رو نجات داده.
شیندلر: (بغض کرده) چقدر پول هدر دادم... میتونستم آدمای بیشتری رو بیارم. این ماشین! آمون برای این ده نفر بهم میداد... (به سنجاق سینه آرم نازی اشاره میکند) این نشان! این طلاست. با این میشد دو نفر دیگه رو بیارم. این میتونست دو نفر دیگه رو نجات بده! (به گریه میافتد) یا حد اقل یه نفر دیگه رو! یک انسان اشترن! یک انسان دیگه!