نقد فیلم: نشانهها (Signs) اثر ام نایت شیامالان
اولین چیزی که بعد از تماشای فیلم ذهن انسان را درگیر میکند این سوال است که این فیلم را در کدام ژانر میتوان دسته بندی کرد؟ شاید اولین و در واقع سطحیترین جواب ژانر علمی-تخیلی است. اما اینکه آیا تا چه حد فیلمساز هندیالاصلی همچون شیامالان قصد دارد بیننده را با سحر و افسون جلوههای ویژه و نمایاندن موجودات عجیب بر پرده سینما و ایجاد هراسهای کاذب و مسخ فکری بیننده بر جای میخکوب کند بستگی مطلقی به دیدگاه او به رسانهای چون سینما و تعهدی که در خود میبیند دارد. او سینما را برای سرگرم کردن انتخاب نکرده و قصدش تبلیغ معنویت شرقی؛ یعنی همان جایی که ذاتاً بدانجا تعلق دارد است. معنویتی که در این سالهای اخیر دست کم در هالیوود مورد عنایت قرار گرفته است. نشانهها علمی-تخیلی نیست. نشانهها یک فیلم مذهبی است. حضور خدا در تمام صحنههای فیلم و حتی در نوع حرکت دوربین مشهود است و آنچه دغدغه فیلمساز است توجه و تقابل خالق و مخلوق در هر برههای از زندگی و نیز نمایش یکی از سختترین امتحانات الهی با روایت هجوم موجودات فرازمینی، که در واقع نماد اهریمن درونی انسان است. او خیر و شر را با انسان و به تعبیری «نا انسان» به نمایش در آورده است. آدمهای فیلم یک به یک آزمایش میشوند و این امتحان بیشباهت به امتحانهای اساطیری پیغمبران نیست. فضای وهمآلود فیلم، تنهایی در خانه روستایی حاشیه مزرعه، صدای زوزه باد و دیدگاه مرموز «بو» به آب که برای شرقیها نماد روشنی و صداقت است بر بار تعلیق و مرموز بودن فیلم میافزاید. هرچند در جای دیگر از تلویزیون میشنویم که موجودات بیگانه بوسیله آب از زمین گریختهاند و این بیشتر مرا به نماد و استعاره بودن آب برای از بین بردن شرارت مطمئن میکند. شیامالان در جایی از فیلم مستقیماً به منطقه خاور میانه که مرکز اسلام از 14 قرن پیش بوده است اشاره میکند، کما اینکه میدانیم مسلمانان برای طهارت نمادین مذهبی خود از آب استفاده میکنند و نیز مسیحیان با آب مقدس خود را غسل میدهند. شیامالان سعی نمیکند که موجودات بیگانه سهم زیادی در فیلم داشته باشند چون این کار از بار مفهومی و غنایی کار میکاهد. گراهام (با بازی خوب مل گیبسون) کشیشی است که به واسطه از دست دادن همسرش از خدا روی برگردانده است اما خدا او را تنها نمیگذارد و در همه جای داستان در کنار اوست و چه استادانه حکمت الهی در چند سکانس سینمایی بر پرده نمایان میشود. نقص انسان و حکمت الهی سالهای سال است ذهن بشر را به خود معطوف ساخته است. پسر گراهام آسم دارد و در سکانس آخر میبینیم که این حمکت الهی است چون تنها با داشتن آسم است که پسر از استنشاق سم مصون میماند. شیامالان مردی شرقی است، فیلم او معنوی است و روایت داستانی او تم دینی و به عبارت بهتر الهی دارد. اسمگذاری فیلم هم استعاری و کنایی است؛ نشانهها علامتهای عجیب موجودات بیگانه برای یکدیگر نیستند بلکه علامتهایی هستند تا آدمی را نسبت به هستی خویش و ماهیت خالق هوشیار نمایند. نشانهها معجزههایی هستند که برای انسانها عادی شدهاند، معجزههایی نظیر عشق، دوستی و زندگی. «نشانهها» فیلمی است که دیدنش برای هر فرد بیاعتقادی توصیه میشود. نشانهها انسان را به سوی ازل و ابد رهنمون میکند. نشانهها معرفت است، تنها یک فیلم هراسانگیز نیست.
دیالوگهای به یاد ماندنی فیلم:
گراهام: داروی اونو نداریم، مورگان نگران نباش! با همدیگه حلش میکنیم. سینه من رو حس کن، سینهات را با سینه من بالا و پایین ببر. مثل من نفس بکش. مثل من نفس بکش. یالا پسر!
بو: اینو توی خواب دیده بودم!
گراهام: پیش من بمون! قوی باش. تموم میشه. به زودی تموم میشه (رو به خدا) دوباره این کار رو نکن! دوباره نه! ازت متنفرم! ازت بدم میاد. وحشت سرتاپاشو گرفته. نگران اتفاقی که میافته نباش. تموم میشه باور کن. فقط صبر کن.
مریل: باید توی مصرف چراغ قوه صرفه جویی کنیم!
مورگان: شاید باید کشیش خبر کنیم.
گراهام: نه!
مورگان: چرا؟
گراهام: ما کشیش خبر نمیکنیم!
مورگان: بو حال خوبی نداره.
بو: من یه خواب دیدم.
گراهام: ما کشیش خبر نمیکنیم. غذاتون رو بخورین!
مورگان: ازت متنفرم!
گراهام: خوبه!
مورگان: تو گذاشتی که مامان بمیره.
مریل: مورگان!
گراهام: حتی یک لحظه از عمرم رو دیگه برای دعا کردن تلف نمیکنم! حتی یک لحظه. فهمیدید؟ حالا سعی کنید از غذاتون لذت ببرید. هیچ کس نمیتونه لذت این غذا خوردن را از ما بگیره. پس لذت ببرین. گریه موقوف!
مریل: گراهام!
مورگان: سرش داد نکش!
گراهام: بسیار خوب! حالا که نمیخورید خودم همهشو میخورم! (با خشم همه غذاها را میبلعد)
گراهام: تو خواهرت رو میترسونی!
بو: من قبلاً ترسیدهام!
گراهام: بزن مریل... مریل... بزن!
مورگان: هرکس نشونهای از پایان دنیا رو دیده...
مریل: نگران نباش.
مورگان: تو نمیذاری که بلایی سر ما بیاد، مگه نه؟
مریل: به هیچ وجه!
مورگان: کاش که تو بابای من بودی.
مریل: چی گفتی؟ دیگه هیچوقت این حرفو نزن!
تریسی: من توی ماه گذشته 37 بار فحش دادم. چند تای اونها خیلی زشت بودن، اما بقیه در حد کثافت و حرومزاده بودن. آشغال هم فحشه؟
گراهام: بستگی به کابردش داره.
تریسی: اگه بگم «جان! تو یه آشغالی که باربارا رو بوسیدی!» چطور؟
گراهام: این فحشه.
تریسی: خوب پس 37 بار نیست 71 بار فحش دادم!
فروش فیلم های ام نایت شیامالانM. Night Shyamalan